جدول جو
جدول جو

معنی کانی سفید - جستجوی لغت در جدول جو

کانی سفید
(سَ / سِ نُ)
دهی است از دهستان تیلکوه بخش دیواندرۀ شهرستان سنندج. واقع در 30هزارگزی شمال باختری دیواندره و 1هزارگزی شمال راه شوسۀ دیواندره به سقز. ناحیه ای است کوهستانی، سردسیر و دارای 80 تن سکنه است آب آنجا از چشمه تأمین میشود. و محصولاتش غلات، توتون و حبوب است. شغل اهالی زراعت است. از صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ماهی سفید
تصویر ماهی سفید
در علم زیست شناسی نوعی ماهی خوراکی با گوشتی سفید که در دریای خزر زیست می کند
فرهنگ فارسی عمید
(تَ / تِ)
دهی از دهستان در بقاضی بخش حومه شهرستان نیشابور واقع در 9هزارگزی جنوب نیشابور. جلگه و معتدل و دارای 20 تن سکنه است. قنات دارد. محصول آن غلات و تریاک و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی است از دهستان بهی بخش بوکان شهرستان مهاباد واقع در 26هزارگزی شمال خاوری شوسۀ بوکان به میاندوآب ناحیه ای است کوهستانی معتدل و سالم و داری 36 تن سکنه. از چشمه مشروب میشود. محصولاتش غلات، توتون و حبوب است و اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. از صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ)
نوعی سکۀ نقره معادل یک چهارم ریال بود که اغلب بعنوان عیدی می دادند و در شاباش بر سر عروس و داماد نثار میکرده اند
لغت نامه دهخدا
(تِ سَ / سِ)
ترهتی بضم اول و سکون ثانی و ضم ها و کسر فوقانی. (الفاظ الادویه ص 74). رجوع به کات شود
لغت نامه دهخدا
(وَ)
قریه ای است در دو فرسنگی بیشتر شمال بندر ریک. (فارسنامۀ ناصری). صحیح آن گاو سفید است (بکاف پارسی). رجوع به گاو سفید ونیز رجوع به جلد هفتم فرهنگ جغرافیایی ایران شود
لغت نامه دهخدا
(قُ)
دهی است از دهستان پشت آربابا بخش بانۀ شهرستان سقز واقع در 25هزارگزی جنوب باختری بانه و 2هزارگزی مرز ایران و عراق، ناحیه ای است کوهستانی سردسیر و دارای 15 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان دشت طال بخش بانۀ شهرستان سقز، واقع در 22هزارگزی شمال باختری بانه 2هزارگزی شیدیله، دارای 30 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ)
دهی است از دهستان رحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه واقع در 10هزارگزی شمال باختری میاندوآب و 7500 گزی شمال باختری شوسۀ میاندوآب به مهاباد. ناحیه ای است واقع در جلگه معتدل و دارای 103 تن سکنه است. از سیمین رود مشروب میشود. محصول آنجا غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت است از صنایع دستی آنان گلیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان باسگ بخش سردشت شهرستان مهاباد واقع در 18 هزارگزی جنوب خاوری سردشت و 8 هزارگزی جنوب شوسۀ سردشت به بانه، ناحیه ای است کوهستانی و جنگلی، معتدل، سالم و دارای 128 تن سکنه، از چشمه مشروب میشود، محصولاتش غلات، توتون، مازوج و کتیرا است و اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند، صنایع دستی آنان جاجیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
ده کوچکی است از دهستان پشت آربابا بخش بانۀ شهرستان سقز واقعدر 20هزارگزی باختری بانه و سه هزارگزی زرینه و دارای 25 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(کَ سِ)
دهی از دهستان بهمئی سردسیر است که در بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ)
دهی است از دهستان روانسۀ شهرستان سنندج واقع در 14هزارگزی جنوب باختری روانسه در کنار راه فرعی سنجابی به جوانرود. ناحیه ای است واقع در دشت، سردسیر و دارای 150 تن سکنه. از رود خانه دولت آباد مشروب میشود. محصولاتش غلات دیم و لبنیات است و اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(سَ /سِ)
دهی است از دهستان گل تپه فیض الله بیگی بخش مرکزی شهرستان سقز واقع در 60هزارگزی شمال خاور سقز. ناحیه ای است کوهستانی سردسیر و دارای 100 تن سکنه. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصولاتش غلات، توتون، لبنیات و تنباکو است. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ)
دهی است از دهستان اوباتو بخش دیواندرۀ شهرستان سنندج. واقع در 14هزارگزی شمال باختری دیواندره و 8هزارگزی باختر شوسۀ دیواندرۀ سقز. ناحیه ای است کوهستانی، سردسیر و دارای 160 تن سکنه است. از رودخانه و چشمه مشروب میشود. محصولاتش، غلات، حبوب، لبنیات و توتون است و اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ)
دهی است از دهستان جوانرود بخش پاوۀ شهرستان سنندج واقع در 10هزارگزی جنوب باختری جوانرود و دارای 30 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا